در باره وجود ابلیس، دیدگاه‏هاى متفاوتى ابراز شده است: برخى وجود او را تخیّلى محض پنداشته، و در انکار وجود وى، به ادلّه‏اى موهوم استناد جسته‏اند.[1] عده‏اى ابلیس را همان نیروى درونى غرایزى چون حسد و غضب‏[2] که ما را به سوى شر فرا مى‏خواند یا مفهوم نمادین جبهه مخالف پیامبران دانسته‏اند[3] و برخى با تأکید بر عدم وجود خارجى ابلیس، علّت یادکرد قرآن کریم از وى را اعتقاد اعراب جاهلى به جن شناسانده‏اند.[4]

درست در برابر دیدگاه پیشین که وجود او را انکار مى‏کرد، افرادى همچون آریائیان باستان، ابلیس را در برابر خداوند که منشأ خیر است، منشأ استقلالى شرّ برشمرده‏اند.[5]

سید قطب اگر چه نخست ابلیس را تجسم آفرینش شر معرفى نموده‏[6] اما در ادامه با تأکید بر وم پرهیز از تحمیل پندارهاى پیشینِ ذهنى بر آیات‏ قرآنى، وجود خارجى جن و شیطان را به خوبى برتافته است.[7]

وى با اشاره به این که آدمى بر حقیقت داستان ابلیس و آدم آگاه نیست، هر گونه خرافه‏گرایى یا انکار را موجب گمراهى مى‏داند.[8]

علامه مجلسى مى‏گوید: بیش‏تر ارباب ملل و نحل، وجود ابلیس را مسلّم انگاشته و بر این نکته که او متولّى القاى وسوسه در قلب‏هاى بنى‏آدم است، اتّفاق نظر دارند.[9]

تعابیر قرآن کریم، ابلیس را به صراحت موجودى حقیقى (نه پندارى و نه همان نفس امّاره، یا مفهوم نمادین جبهه مخالف پیامبران) معرّفى مى‏کند که نه به صورت استقلالى، بلکه در حیطه حاکمیّت خداوند، آدمیان را به شرّ و گناه فرا مى‏خواند.

علّامه طباطبایى، وجود شیطان را یکى از ارکان نظام عالم انسانى که بر سنّت اختیار جریان دارد، شناسانده‏[10] و از آیاتى مانند: فَقُلْنَا یَادَمُ إِنَّ هذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ» (طه/ 20، 117) نتیجه گرفته که خداوند، ابلیس را به طور مشخّص و روشن به آدم و حوا شناسانده و از آیاتى مانند: هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ» (طه/ 20، 120) وَقَاسَمَهُمَآ إِنّى لَکُمَا لَمِنَ النصِحِینَ» (اعراف/ 7، 21)[11] که گفت‏وگوى آدم و ابلیس را گزارش مى‏کند، استفاده کرده که ابلیس مخاطبى آشنا براى آدم بوده است.

ملاصدرا نیز آیات 21- 22 سوره اعراف را مقتضى گفت‏وگوى شفاهى‏ حضرت آدم و حوا با ابلیس دانسته است‏[12] که شاهدى بر وجود خارجى ابلیس است.

وانگهى پاره‏اى از روایات، بر تمثّل و سخن گفتن وى با بسیارى از پیامبران چون آدم، نوح، ابراهیم و [13] و شنیدن صداى او از سوى امامان معصوم دلالت دارد.[14] به گفته بسیارى از مفسّران در ذیل آیه‏ وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ‏ الشَّیْطنُ أَعْملَهُمْ» (انفال/ 8، 48) در جنگ بدر، ابلیس به‏صورت سراقة بن‏مالک» براى‏مشرکان تجسّم یافت.[15]

برخى از اندیشه‏وران با اشاره به آتشین بودن آفرینش ابلیس و شیاطین، آن‏ها را از جسم مجرّد شمرده؛ ولى تشکّل به صورت‏هاى گوناگون را براى آنان امکان پذیر دانسته‏اند.[16]

افزون بر ادلّه پیشین، به تصریح قرآن کریم، ابلیس، ذریّه (کهف/ 18، 50)، حزب (مجادله/ 58، 20) و لشکریان سواره و پیاده نظام (شعراء/ 26، 95؛ اسراء/ 17، 64) دارد. (حزب‏الشیطان) آیات پیش گفته جاى هیچ تردیدى در اصل وجود استقلالى و خارجى ابلیس باقى نمى‏گذارد.

گفتنى است که کتاب مقدس نیز ابلیس

 

[1] ( 3). ریاض السالکین، ج 3، ص 176

[2] ( 4). مفردات، ص 454، شطن»

[3] ( 5). بازخوانى قصه خلقت، ص 97، 103

[4] ( 6). نقد الخطاب الدینى، ص 144

[5] ( 7). عدل الهى، ص 74- 72

[6] ( 8). فى ظلال القرآن، ج 1، ص 58

[7] ( 1). همان، ج 6، ص 3371-/ 3370

[8] ( 2). همان، ج 1، ص 59

[9] ( 3). بحارالانوار، ج 18، ص 285

[10] ( 4). المیزان، ج 8، ص 38

[11] ( 5). همان، ج 1، ص 131

[12] ( 1). تفسیر صدر المتألهین، ج 3، ص 109

[13] ( 2). کشف‏الاسرار، ج 8، ص 291؛ مکاشفةالقلوب، ص 70- 71؛ جامع‏البیان، مج 12، ج 23، ص 97

[14] ( 3). نهج‏البلاغه، خطبه 192

[15] ( 4). بحارالانوار، ج 60، ص 159؛ مجمع‏البیان، ج 4، ص 844

[16] ( 5). دائرةالمعارف قرن بیستم، ج 2، ص 332


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها